تا الان شده کاری کنید که قبل و بعدش دنیا فرق داشته باشه؟ مثلا ساختن یک راه تازهای تا آدمای یک شهر یک دقیقه زودتر برسن پیش خانوادشون.
تمام چیزی که داخل پیچاز میخوایم همینه خیلی ساده. البته فقط صحبت کردن درموردش آسونه.
داخل پیچاز بازه زمانی خیلی طولانی هست که روند پروژه گرفتن رو قطع کردیم، بیشتر روی یک ایده داریم کار میکنیم. ایده ای که میدونیم وقتی کامل اجرا کنیم، به زندگی خیلی ها کمک میکنه.
احتمالا باید الان حالمون خیلی خوب باشه که داریم چیز تازه ای میسازیم. اما سختی ها انقدر زیاده که اگر هدف نداشتیم تا الان کم آورد بودیم.
یکسری از مشکلات:
خب الان دیگه داره عمومی میشه، تایه، فعلا میتونید باهاش فروشگاه خودتون رو بسازید و خیلی امکانات و چیز میز، که برای صاحبای کسب و کار جذابه.
اما یعنی فقط همین، خودمون رو داریم برای یک فروشگاه ساز اذیت میکنیم؟
باید بگم که نه. فروشگاه ساز رو برای ورود به بازار استفاده کردیم. که هم خدمت خوب و رایگانی به صاحبان کسب و کار بدیم، هم شروعی بشه برای باقی راهمون.
خب راه انداختن هر چیزی سختی داره، فقط کسایی که خودشون کار نکردن مخالف این جمله هستن. :)
کار سخت، یک عالمه شب بیداری و از خود گذشتن هست که هر کدوم از چیزای خوب دنیامون رو ساخته، هَرررر کدوم.
فکر کنید شما اولین نفر توی دنیا هستید که داره جاده میسازه. از اون جایی که دوروبرتون پر چوبه شروع میکنید جاده رو با چوب ساختن، وسطای راه که میرسید متوجه میشید با چوب جاده شما مدت زیادی دووم نمیاره، چی کار میکنید از اول شروع میکنید یا ادامه میدین؟
یکم فکر میکنید، بهترین چیزی که میتونید پیدا کنید سنگه. پس شروع میکنید ساختن مسیر با سنگ، سنگ هارو برش میزنید، میچنید و مسیر به نیمه راه میرسه.
حالا با وجود اینکه سنگ مقاومه، شما هم با تمام تلاش ابزار هایی برای برش و انتقال سنگ ساختید، یک ابزار تازه برای برش و انتقال سنگ اومده که سنگ رو خیلی نازک تر برش میزنه و انتقال سنگ رو راحت تر میکنه.
خب خیلی خوبه از این به بعد کارتون راحت تر میشه، اما یک چیزی فکرتون رو مشغول کرده. اگر از نیمه کار ابزار رو تغییر بدین، ارتفاع دو نیمه مسیر خیلی با هم فرق میکنه، همیطور کیفیتشون.
شما سه راه حل پیش رو دارید:
یا با همون ابزار قدیمی مسیر رو تموم کنید
راه دوم منطقی به نظر میاد. ولی یا انقدر آرمانگرا هستیم که راه اول رو انتخاب میکنیم و تموم کردن مسیر به عمر ما دیگه قد نمیده.
یا انقدر خسته شدیم که راه سوم رو انتخاب میکنیم که سریعتر تموم بشه تا مشکل دیگه ای پیش نیومده.
توی کار ما هم همچین حالتی دائما پیش میاد. اینکه وارد بازار بشی یا باز بهترش کنی. خیلی تصمیم سختیه.
این مشکل انقدر مهمه که کمبود نیرو، سرمایه اولیه، کارهای اداری در مقابلش به حساب نمیان.
عکس های جونی، بیل گیتس، ایلان ماسک و باقی غول هارو دیدین؟ همشون تو یک بازه ای انگار پیرتر بودن، الان جون تر شدن. البته استیوجابز مستثنا از این قضیه است.
اگر این جمله ایلان ماسک رو شنیده باشید فکر کنم برای این پست کفایت میکنه: "به هیچکس این مسیر رو پیشنهاد نمیکنم. واقعا سخته. ...".
زیادی درمورد سختیش گفتم، شاید فکر کنید چقدر داریم عذاب میکشیم. اما اینطور نیست، بلکه:
کاملا نگاهم مثبته.